روزانه های عشقم
عزیز دل مامان سلام.این روزا خیلی دختر شیطونی شدی گل نازم برای کارشناسی ارشد ثبت نام کرده بودم ولی تو نمی ذاری مامان درس بخونه و پشیمون شدم و کتابا رو کنار گذاشتم.چند وقتی بود مریض بودی از این ویروس جدیدا گرفته بودی.مدام با عروسکات بازی می کنی و میگی نی نی عشق مامان خیلی دلنم می خواد هر روز از تو گل ناز زندگیم بنویسم ولی فرصت نمی کنم.شبای محرم که می رفتیم هیئت تو عادت کرده بودی و می گفتی دد و ما هر شب و هر روز قضیه دد رو داریم.لباسای عروسکات رو در میاری و می گی د یعنی در اومد و من باید بشینم و باهات عروسک بازی کنم.مامان سادات برات یه چادر کوچولو دوخته که خیلی باهاش ناز میشی.وقتی رفته بودیم هیئت تو چادرت رو سر کردی و تسبیح مامانی رو گرفت...
نویسنده :
مامانی
12:48